سفر با دوستان مهربون
سلام عشق مامان . امید مامان . نفس مامان. کوچولوی دوست داشتنیم چهارمین مسافرتشم تجربه کرد ... ماو دوستای بابایی یه جمع خوب و صمیمی رفتیم ویلای عزیز و مریم مهربون تو کوتیر ...خیلیییییی خوب بود . البته واسه من چون همش هواسم به شما بود که سردت نشه مثل بقیه نبود ولی خودت میدونی بودن با تورو به همه چی ترجیح میدم ... جونم برات بگه چه هوایییی ..مه .. خنک . تارسیدیم با یه سبزی پلو با ماهی سفید و میرزاقاسمی ازمون پذیرایی کردن و کلی بگو بخند تا یواش یواش همه اومدن و زدن گیتار امیر خان تو این هوا و خوردن جوجه کباب و تنفس هوای تازه در کنار تو دختر گل که انقدر شاد بودی و کل پله های ویلا رو با کمک مریم جون هی بالا پایین میکردی.مامان فدای اخلا...