آیلیآیلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان و بابایی

دهمین ماهگرد

سلام عشق زیبای مامان خیلی وقته نتونستم سری به وبلاگت بزنم خیلی خیلی سرم شلوغه صبح که از خواب بیدار میشم سریع آماده میشیم و آروم بغلت میکنم که بیدار نشی و با کلی زحمت با بابایی میرسونیمت خونه مامان جون گاهی خواب تحویلت میدیم و گاهی هم بیدار میشی و خوشحال از اینکه بیرونی آخه دخمل نازم عاشق ددر رفتنه قربونش برم من بعد از اینکه به مامان جون دادیمت تازه بابایی اگه روزش باشه منو میرسونه سر کار و تا دو و نیم ،سه سر کارم و بعدش به خاطر اینکه زود برسم آژانس میگیرم میام خونه مامان جون و تا منو میبینی ذوق میکنی و میای بهم میچسبی و بغل هیچکس نمیری و بعدش یا بابا جون منو میرسونه که خیلی زحمت میکشه بنده خدا واقعا خدا خیرشون بده مامان و بابام خیلی کم...
8 تير 1393

نهمین ماهگرد عسلم

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ... تا بخوانی و بفهمی چقدر دوستت دارم ... تا بدانی وجودت مایه آرامش من است  ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ... لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را که با وجود تو نورانی شده ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، تویی که میدانی دلیل بودن منی. فرشته نازم 9 ماهگیت مبارک.... ماهگرد این ماهتو من و بابایی با شما 3 تایی گرفتیم  و دیگه مهمون دعوت نکردیم .عشق نازم خیلی خانوم شدی دیگه معنای همه چیزو میفهمی...مامان قربونت بره  که وقتی از سر کار میام اینطوری برام بیتابی میکنی ... الهی فدات شم منو ببخش که...
15 ارديبهشت 1393

هشتمین ماهگرد آیلی من

سلام سلام عشق مامان قربون اون صورت ماهت بشم من هشت ماهه شدی گل ناز من مامان قربون اون قد و بالات بره هشت ماهه که اومدی پیش من ..من به معنای واقعی کلمه ذوق زدم خیلی خوشحالم که تو رو دارم برای هشتمین ماهگردت رفتیم خونه دوستم الناز و یه یک بی بی هم خریدیم و یه تولد خوب برات گرفتیم . خیلی خوب بود دست خاله الناز درد نکنه اینم عکسای قشنگت مامانی     ...
1 ارديبهشت 1393

هفتمین ماهگرد

عزیز دل مامانی دختر خوشگل من هفت ماهه شده خدای من کوچولوی نازم دیگه داره برای خودش خانومی میشه . عاشقتم دختر ناز و قشنگم ،از بودن باهات سیر نمیشم خدا رو از بابت داشتنت هزاران هزار بار شکر میکنم برای ماهگردت ملیحه جون و حامد جون ،آذین جون و امیرخان،ماماان مرجان و بابا ساسان و داداشی مهرسام اومده بودن خیلی خوب بود و بهمون خوش گذشت.                   ...
14 فروردين 1393

ششمین ماهگرد فرشته من

عشقم امیدم امروز شش ماهه شدی مبارک باشه عزیز مامان     نمیدانم تورا چه بنامم ؟؟؟؟ فقط میدانم هنگامی که تو را از من به من دادند ، من در خلقتت با خالقم همگام شدم ........ و هنگامی که نگاهت در نگاهم گره خورد و بوی بهشتت شد تمام نفسم ، عشق را با تمام فراز و نشیبهایش به جان خریدم ...... دوستت دارم ماه زیبای شبهای تاریکیم     اینم عکسای قشنگت عشقم     ...
13 بهمن 1392

پنجمین ماهگرد

دخترک نازم الهی مامان قربونت بره 5 ماهه شدی ماهکم، خدا 5 ماهه که تو رو به ما داده و زندگی ما را غرق عشق و نور کرده مامانی خیلی دوست دارم خیلییییییییییی دختر خوب و آروم و نازی هستی قربونت برم که دیگه کامل آدمای دور و برتو میشناسی و بهشون واکنش نشون میدی  . مهمونای این ماهگردت مادر خونده و پدرخوندت و داداشیت مهرسام گل با مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله نگیسا بودن دستشون درد نکنه که انقدر دوست دارن و هر ماه برات یه هدیه خوشگل میخرن دست مامان بزرگ و بابابزرگ ( از طرف بابایی) درد نکنه ، اونا هم هر ماه برات کادویی های خوشگل میخرن فقط حیف که کرج هستن و دورن هر ماه نمیتونن بیان دخترکم این و بدون که همه عاشقانه دوست دارن ...
15 دی 1392

چهارمین ماهگرد فرشته نازم

بخاطر حضورت در کنار من ...بخاطر حس مادرانه ای که تو به من بخشیدی ...بخاطر روح لطیف و پاکت .....به خاطر لبخند زیبایت و آفرینش تمام لحظه های زیبا و ناب زندگیم ازت سپاسگذارم         دختر زیبایم 13 آذر چهارمین ماهگرد بدنیا اومدنتو با بابا امیر مامان خونده و بابا خوندت و داداشیت مهرسام جون جشن گرفتیم مامان مرجانت خیلی خیلی برات زحمت کشید و جشن کوچولومونو تو خونه داداشیت گرفتیم خیلی خیلی بهمون خوش گذشت مامان مرجان جون و بابا ساسان جونم ممنون که برام جشن گرفتین خیلی دوستون دارم     ...
24 آذر 1392

تولد 3 ماهگی آیلی گلم

             آیلی مامان دختر نازم 3 ماه شد که خدا تورو به ما داده خدایا ممنون . عزیزکم شما خیلی بزرگ شدی و همینطور دوست داشتنی همه عاشق اخلاق خوبتن عزیزم صبحها همیشه با خنده از خواب پا میشی و هر جا که میریم کوچک ترین اذیتی نداری مامانی و بابایی عاشقتن   برای ماهگردت ملیحه جون و حامد جون اومدن و برات یه خرس پشمالو آوردن دستشون درد نکنه انشااله سر نی نی اونا جبران میکنیم     ...
14 آبان 1392

تولد 2 ماهگی

 عزیزکم 2 ماهه که خدا فرشته نازنینی مثل تو رو به من داده روز به روز بیشتر عاشقت میشم اندازه تمام ستاره های دنیا دوست دارم آیلی عزیزم روز ماهگردت بردمت حموم  و لباسای خوشگل تنت کردم و منتظر شدیم تا مامان بزرگ و بابابزرگات بیان تو هم که عاشق حمومی انقدر تو وانت دست و پا زدی که اومدی بیرون خسته خسته بودی و خوابیدی وقتی مهمونامون اومدن هر کاری میکردیم بیدار نمیشدی برای همین تمام عکسای دومین ماهگردت چشمات بسته است و خوابی مامانی و بابایی جون مامان بزرگ و بابا بزرگ خاله نگیسا عمو علی ...
5 آبان 1392