وروجک من
سلام وروجک خانووووم
عسل مامان هر چی از شیطنت هات بگم کم گفتم ماشااله خیلی شیطوت و بامزه شدی ،قشنگ رو روروءکت میشینی و گاهی اوقات که ذوق میکنی تو روروءک وامیستی با تمام اسباب بازی های جلوش بازی میکنی و تو دهنت میکنی ،مامانی انقدر چیزای کثیف تو دهنت نکن مریض میشی ها ...
تاازت یه لحظه غافل میشم میبینم یه چیزی کردی تو دهنت.. عاشق ددری و وقتی لباس تنت میکنم میفهمی میخوایم بریم ددر کلی خوشحال میشی و تو ماشین دیگه نمیخوابی یا با دنده ور میری یا ضبط ماشین یا پاهای خودت خلاصه که عاشقتم فضول خانووووم
بابایی تا از سر کار میاد یه خنده ملیح بهش میکنی و دوست داری بغلت کنه هی براش دست و پا میزنی ..
قربونت برم که دیگه میتونی بشینی موش موشک قشنگم تازه یه ثانیه تا زمین میذارمت ده تاقلت میزنی وقتی میخوام پوشکتو عوض کنم تا بازت میذارم عشق میکنی و هی خودتو دمر میکنی اگه دیر بجنبم رو زیر اندازت جیش میکنی عشق من.
عاشق حموم رفتنی و خیلی وانتو دوست داری توش کلی آب بازی میکنی هی اسباب بازیهای تو وانتو بر میداری و تو دهنت میکنی
عاشق کتاباتی یه کتاب داری که توش آینه داره صورتتو میچسبونی به آینه و هی توش بووووووو میکنی کل کتابتو خیس آب میکنی.
بابایی دیروز یعنی یکشنبه بیست و پنجم اسفند از تیراژه برات بادکنک کیتی که توش پر گاز بود خرید و اومدیم سوار ماشین شدیم بابایی بادکنک و عقب گذاشت تا کالسکه رو ببنده یهو یه باد شدیدی پیجید و بادکنک و با خودش برد بالای درخت بابا جونتم با هر بدبختی بود پایین آوردش ولی چه فایده پاره شده بود بابایی انقدر غصه خورد گفت خریدم تا بیدار شه خوشحال بشه آخه موقعی که خرید شما خواب بودی خلاصه امروز دیدم که بابایی دیر کرده نگو رفته تیراژه برات دوباره خریده وقتی بادکنکتو دیدی از خوشحالی نمیدونستی چکار کنی انقدر با ذوق جیغ میزدی و میخندیدی که کل خستگی بابایی رو از تنش درآوردی .راستی یه چیز دیگه دست مدیر کارخانه بابایی درد نکنه آقای سعادتی به مامانیت پانصد هزار تومان عیدی داد گفت بده به خانومت که تنهایی مجبوره بچه رو نگه داره و تو هم شبا دیر میری جبران زحمت بشه ***مرسی عمو سعادتی*** .
راستی عشقم یک هفته ای میشه سینه خیزمیری ولی نه خیلی تند بیشتر دنده عقب میری عشق کوشولوم فدای تو بشه مامانی که انقدر خواستنی شدی نفس من