اولین مریضی
الهی مامان بمیره برات گلکم مریض شدی با تب سی و هشت درجه و گاهی به سی و نه هم میرسید چقدر غصه میخوردم برات انقدر آرومی که دلم برای مظلومیتت کباب بود عشق مامان سه روز کامل تب داشتی بردمت یه دکتر دم خونمون گفت عفونت ادراری داری هرچه زودتر بستری !!!!!!واااای منو میگی داشتم میمردم خیلی داغون شدم ولی بابایی دلداریم داد گفت : چرت میگه
بریم یه دکتر دیگه بردمت درمانگاه بهراد دکتر اونجا گفت این حرفا چیه تازه اگه عفونت هم باشه با آزمایش ادرار معلو م میشه و بعد هم با دارو خوب میشه خدا خیرش بده منو از نگرانی درآورد .فرداش رفتم پیش دکتر خودش باستانی زاده دو ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم خداروشکر توهم تبت کمتر شده بود خلاصه دکتر معاینه کرد و گفت هیچ مشکل خاصی نیست فقط یه ویروس سادست که تب داره سه روزست و زود خوب میشه ولی برای اطمینان آزمایش ادرار هم داد.
عزیزدلم شب اونروز هم تب کردی مدام بالای سرت بیدار بودم و پاشویت میکردم و دستمال مرطوب روپیشونیت میذاشتمخودم هم داشتم از کم خوابی میمردم ولی اونموقع فقط تو برام مهم بودی جیگرم .
چهارصد گرم کم کردی عشقم و من جز دعا برای اینکه خوب شی و مراقبت شبانه روزی کاری از دستم بر نمیومد . از سه شنبه خداروشکر تبت افتاد و دیگه خوب شدی مامانی جونم وقتی بعد سه روز تب بهم خندیدی تمام خستگی هام و فراموش کردم انگار دنیا رو بهم داده بودن . عزیزم انشااله همیشه تنت سالم باشه و مریض نشی مامان غصه میخوره وقتی گلش بیحاله ،قربون اون چشمای معصومت بشم که تو مریضی هم صبوری . عکسای مریضیتم میذارم برات عشق کووشووولوم