آیلیآیلی، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان و بابایی

دهمین ماهگرد

سلام عشق زیبای مامان خیلی وقته نتونستم سری به وبلاگت بزنم خیلی خیلی سرم شلوغه صبح که از خواب بیدار میشم سریع آماده میشیم و آروم بغلت میکنم که بیدار نشی و با کلی زحمت با بابایی میرسونیمت خونه مامان جون گاهی خواب تحویلت میدیم و گاهی هم بیدار میشی و خوشحال از اینکه بیرونی آخه دخمل نازم عاشق ددر رفتنه قربونش برم من بعد از اینکه به مامان جون دادیمت تازه بابایی اگه روزش باشه منو میرسونه سر کار و تا دو و نیم ،سه سر کارم و بعدش به خاطر اینکه زود برسم آژانس میگیرم میام خونه مامان جون و تا منو میبینی ذوق میکنی و میای بهم میچسبی و بغل هیچکس نمیری و بعدش یا بابا جون منو میرسونه که خیلی زحمت میکشه بنده خدا واقعا خدا خیرشون بده مامان و بابام خیلی کم...
8 تير 1393

برای مادرم

وقتی مادر باشی : به تمام غصه های دنیا میخندی تا گلت بخندد وقتی مادر باشی : سر سختانه با تمام مشکلات میجنگی تا مبادا خمی به ابروی نازنینت بیاد مادر که هستی : دلی داری به وسعت دریا...بسان کوه محکم هستی و استوار ...آغوشی گشوده برای تمام غصه های فرزندت.... مادر که هستی با یک دقیقه تاخیر قرزندنت دلت از سینه کنده میشه ...ثانیه ه برات سالها طول میکشه تا چگر گوشت درو باز کنه... مادر که باشی دیگه از خرید برای خودت لذت نمیبری و دوست داری فقط و فقط برای دردانه ات بهترین چیز ها رو بخری مادر که شدم عمق مادر شدن را فهمیدم   مادر مهربونم قربون اون دستهای همیشه نوازشگرت بشم برای من خیلی زحمت کشیدی، الان میفهمم که ...
15 ارديبهشت 1393

نهمین ماهگرد عسلم

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ... تا بخوانی و بفهمی چقدر دوستت دارم ... تا بدانی وجودت مایه آرامش من است  ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ... لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را که با وجود تو نورانی شده ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، تویی که میدانی دلیل بودن منی. فرشته نازم 9 ماهگیت مبارک.... ماهگرد این ماهتو من و بابایی با شما 3 تایی گرفتیم  و دیگه مهمون دعوت نکردیم .عشق نازم خیلی خانوم شدی دیگه معنای همه چیزو میفهمی...مامان قربونت بره  که وقتی از سر کار میام اینطوری برام بیتابی میکنی ... الهی فدات شم منو ببخش که...
15 ارديبهشت 1393

با تو بهشتی میشوم

ماهک من: با تو حرف میزنم ، با تویی که تمام شوق و تمنای منی ، با تویی که تمام لبخندهای منو با لبخند زیبایت جواب میدهی، با تویی که میدانی چقدر برایم عزیزی ، با چه عشقی به خاطرت زنده ام ، با وجود تو همه سختها  آسان میشود، نباید ها ..باید، زشتیها .. زیبا، با وجود تو دیگر از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسم ،قلبم با دیدن آرامشت لبریز از شوق میشود . دخترکم تولد تو بهترین اتفاق زندگی من بود با وجود تو یه آدم دیگه شدم قلبم بزرگ شده احساسم قوی شده ، با تمام وجود و با تک تک سلول های بدنم عاشقانه دوستت دارم ...
15 ارديبهشت 1393

تولد الینا کوچولو

29 فروردین دوست خوبم مریم ما رو تولد دختر نازش الینا نانازی دعوت کرد خیلی خیلی خوش گذشت . من خیلی وقت بود منتظر این تولد بودم مامانی. آخه پارسال تولد یک سالگی الینا جون تو تو شکم من بودی مریم جون همه رو دعوت کرد برای تولد حتی منو ولی من به خاطر شرایطی که داشتم نمیتونستم برم هیچ وقت یادم نمیره که چقدردوست داشتم برم و همش دلم پیش دوستام بود تو تولد . ولی امسال با بودن تو تولد هم خیلی خوب بود دوستای نازمو که خیلی وقت بود دوست داشتم روی ماه خودشونو و نی نی هاشونو ببینم دیدم مریم جون مثل همونی که تو تصوراتم بود ..بود.. مهربون .. بی ریا.. دوست داشتنی مریم جونم دستت درد نکنه خیلی تولد خوبی بود و خیلی زحمت کشیده بودی همه چی هم خیل...
14 ارديبهشت 1393

هشتمین ماهگرد آیلی من

سلام سلام عشق مامان قربون اون صورت ماهت بشم من هشت ماهه شدی گل ناز من مامان قربون اون قد و بالات بره هشت ماهه که اومدی پیش من ..من به معنای واقعی کلمه ذوق زدم خیلی خوشحالم که تو رو دارم برای هشتمین ماهگردت رفتیم خونه دوستم الناز و یه یک بی بی هم خریدیم و یه تولد خوب برات گرفتیم . خیلی خوب بود دست خاله الناز درد نکنه اینم عکسای قشنگت مامانی     ...
1 ارديبهشت 1393

نی نی های بهشتی من

سلام دختر ناز و خوشگلم اومدم یه خورده باهات درد دل کنم، اومدم بگم این روزا دلم خیلی هوای داداشیتو کرده دقیقا پارسال همین روز بود که رفتیم پیش دکتر معینی عزیز ، اونروز خیلی حالم خوب بود چون میرفتیم سونوگرافی سلامت جنین و من شماهارو کامل میدیدم  خیلی خیلی ذوق داشتم آخه عاشقانه دوستون داشتم خدا بهم یه دختر و پسر ناز داده بود و من از این بابت خیلی خوشحال بودم، رفتم رو تخت سونو خوابیدم و دکتر شروع کرد به سونوگرافی یهو پا شد رفت پشت کامپیوترش نشست و گفت دفعه قبل کی اومدی پیشم گفتم 20 اسفند گفت هر دو تا بچت اونموقع خوب بودن؟؟ منم گفتم آره و جنسیتم بهم گفته بودین دوباره اومد پشت مانیتور سونوگرافی و گفت پسرت قلبش وایساده ...... الهی من ...
20 فروردين 1393

مسافرت عید خونه عزیز جونم

دختر زیبای مامان امسال عید خیلی خوبی داشتیم با وجود تو دختر ناز و دلربام همه جا بهمون خوش گذشت ،قربون اخلاق خوبت برم من که همه عاشقتن. مسافرت با مامان جون و بابا جون و خاله نگیسا رفتیم انزلی خونه عزیز خیلی بهمون خوش گذشت و دخمل نازمم اصلا اذیتم نکرد و خیلی خوش اخلاق بود  ،فدات بشم من نخودم. دست دایی خلیل و زندایی مسی و سمانه و صبا و عزیز جونم درد نکنه که باعث شدن این همه به ما خوش بگذره... دوستت دارم دخترک ماهم واقعا اسم آیلی:ماهرو برازندته واقعا ماه  و خوش اخلاقی دردونه من راستی گلکم حسابی لب ساحل خاک بازی کردی قربون اون دستای کوشولوت برم من             ...
14 فروردين 1393

اولین عید فرشته نازم

خدای بزرگم واقعااا شکر گزارتم باورم نمیشه امسال منو به بزرگترین آرزوی زندگیم رسوندی ،هر سال لحظه تحویل سال بزرگترین آرزوم داشتن یه نی نی سالم و صالح زیبارو و زیبا خو بود . عیدها یکی پس از دیگری میومدن و سال تموم میشد و من همچنان با آرزوی بزرگم سر سفره هفت سین مینشستم . ولی امسال عید رنگ و بوی دیگری داره بوی عشق میده مثل رنگین کمان رنگارنگه همه جا به خاطر وجود تو نورانیه ،خدا امسال منو به آرزوم رسوند سر سفره هفت سین واقعا نمیدونستم چه دعایی کنم فقط شاکر خدای خوب و مهربونم هستم که بعد از گذروندن اون دوره سخت تو زندگیم تو رو به من هدیه داد. چه هدیه زیبایی همونی که از خدا میخواستم . خدای بزرگم مرسی که امسال دلم و نورانی کردی قربون بزرگیت بر...
14 فروردين 1393

هفتمین ماهگرد

عزیز دل مامانی دختر خوشگل من هفت ماهه شده خدای من کوچولوی نازم دیگه داره برای خودش خانومی میشه . عاشقتم دختر ناز و قشنگم ،از بودن باهات سیر نمیشم خدا رو از بابت داشتنت هزاران هزار بار شکر میکنم برای ماهگردت ملیحه جون و حامد جون ،آذین جون و امیرخان،ماماان مرجان و بابا ساسان و داداشی مهرسام اومده بودن خیلی خوب بود و بهمون خوش گذشت.                   ...
14 فروردين 1393